جدول جو
جدول جو

معنی بهم خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

بهم خوردن
(نَزْءْ)
تصادم کردن. برخورد کردن. (فرهنگ فارسی معین) : بهم. خوردن دو اتوبوس.
لغت نامه دهخدا
بهم خوردن
تصادم کردن برخورد کردن، منحل شدن جمعیت حزب و غیره، آشوب شدن مزاج بهم خوردن حال شخص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قسم خوردن
تصویر قسم خوردن
قسم یاد کردن، سوگند خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برهم خوردن
تصویر برهم خوردن
به هم خوردن، مخلوط شدن
پراکنده شدن
پریشان شدن، آشفته شدن، شوریده شدن، آشفتن، آشوفتن، شوریدن، بشولیدن، پشولیدن، پریشیدن، پژولیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به هم خوردن
تصویر به هم خوردن
برخورد کردن دو چیز یا دو کس به یکدیگر، کنایه از منحل شدن و از میان رفتن حزب یا جمعیت یا دستگاه، کنایه از آشفته شدن و مشوش گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
هدف چشم زخم واقع شدن، چشم زخم خوردن، از چشم شور آسیب دیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باز خوردن
تصویر باز خوردن
به هم برخوردن، تصادف کردن، مصادف شدن، رو به رو شدن، برای مثال بیامد که خواهد ز گردان نبرد / نگهبان لشکر بدو بازخورد (فردوسی - ۴/۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زخم خوردن
تصویر زخم خوردن
زخم برداشتن، زخمی شدن، مجروح شدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ آ)
پریشان شدن. درهم شدن. (فرهنگ فارسی معین) :
از نسیمی دفتر ایام برهم میخورد
از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن.
صائب.
باطن آسوده از یک حرف برهم میخورد
غنچه تا خواهد نفس بر لب رساند بیدل است.
میرزا بیدل (از آنندراج).
تقفقف، برهم خوردن دندان. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(نَذذ)
گردکردن. جمع آوردن. فراهم آوردن. پیوستن:
چون سواران سپه را بهم آورده بود
بیست فرسنگ زمین پیش تو لشکرگاه.
منوچهری.
آیدفرقش بسلام قدم
حلقه صفت پای و سر آرد بهم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
سوگندخوردن سوگند یاد کردن: هزار بار قسم خورده ام که نام ترا بلب نیارم اما قسم بنام تو بود. (میر فصیحی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
چشم زخم خوردن هدف چشم بد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تاثیر کردن باد در بدن شخص، در معرض هوا قرار گرفتن، تاب خوردن برارجوحه نشستن و بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بید خوردن
تصویر بید خوردن
سوراخ سوراخ شدن پارچه پشمی و قالی بسبب کرم بید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلک خوردن
تصویر بلک خوردن
شنا کردن، غوطه خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخم خوردن
تصویر زخم خوردن
مجروح شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهم خوردن
تصویر برهم خوردن
پریشان شدن در هم شدن، مضطرب گشتن، برپا شدن فساد و فتنه و آشوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
((~. خُ دَ))
چشم زخم خوردن، هدف چشم بد شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زخم خوردن
تصویر زخم خوردن
((~. خُ دَ))
مجروح شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از به هم خوردن
تصویر به هم خوردن
((~. خُ دَ))
برخورد کردن، انحلال یک حزب یا گروه، بد حال شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بها آوردن
تصویر بها آوردن
((~. وَ دَ))
ارزش داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برهم خوردن
تصویر برهم خوردن
((~. خُ دَ))
پریشان شدن، مضطرب شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قسم خوردن
تصویر قسم خوردن
Swear, Vow
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
вечеряти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
jantar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
吃饭
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قسم خوردن
تصویر قسم خوردن
клястися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
jeść kolację
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قسم خوردن
تصویر قسم خوردن
jurar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قسم خوردن
تصویر قسم خوردن
przysięgać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قسم خوردن
تصویر قسم خوردن
schwören
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
speisen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قسم خوردن
تصویر قسم خوردن
клясться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
ужинать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شام خوردن
تصویر شام خوردن
cenare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی